آیین شب نشینی(شو نیشت)در روستاهی النگ شهرستان کردکوی
شب نشینی های اهالی روستای النگ سابق طولانی دارد.درشب های طولانی زمستان که کشاورزان فصل بیکاری خودرا می گذارندن یا درموقع برداشت محصولات کشاورزی به منظور شب نشینی به خانه یکدیگر رفت و آمد میکردند.حتی محصول کشاورزی مثل پنبه را با غوزه از سرزمین به منزل می آوردند و درشب های طولانی دورهم جمع می شدند و پنبه را از غوزه ها خارج می کردند(غوزه کشی).حتی دراین شب نشینی ها هریک به فراخور سن و سال قصه هه و داستانهای زیبای از گذشته تعریف می کردند.دراین شب نشینی میوه های بعنوان شب چره استفاده میکردند مثل انار های ملس(بام پشت دّویه)هندوانه و چای و پشت زیک(که از کنجد و شکر روغن درست میشود) از همسایه ها پذیرایی می کردند.البته این شب نشینی ها بصورت گردشی از خانه ای به خانه دیگری بود.
کاجه در شونی؟ شونیشت…کِنه سِره؟ کربلایی سِره …بیا بوریم….نا من خامبه بورم غوزه کَشی…
(کجا میری؟شب نشینی.. خونه کی؟ خونه کربلایی…بیا بریم…نه من میخوام برم پنبه ها رو از غوزه دربیارم)
مردم به طریقی می بایست شب های طولانی را سپری کنند، شب هایی که نه از تلویزیون خبری بود و نه سرگرمی خاصی وجود داشت. گرچه در بررسی پیشنیه این سنت شاید نتوانیم به مدرک یا سند مکتوبی دست پیدا کنیم اما نقل قول هایی که شده و نسل به نسل چرخیده و به ما رسیده است
صحبت از زمانی است که سن من و همسالان من قد نمی دهد صحبت از سرمای سوزان و برفهایی است که تا زانو آدم در برف می رفت ، صحبت از آن روزهایی است که حتی نفت نقش بسزایی در گرم کردن خانه ها نداشت چه برسد به بخاری گازی …کرسی بود که اهل خانه را از سرمای سوزان آن روزها نگه می داشت . آن روزهایی که همه همسایه ها زیر یک کرسی جمع می شدند و بزرگتر ها گرداننده های این مراسم بودند . پدران از کشاورزی و دامداری و مادران از خانه داری و فرزندان از آقا و خانم معلم جدیدشان که از شهر آمده بود می گفتند . پدربزرگها به طرح معما و چیستان و گفتن داستان هایی از گذشته های دور و ظلم و ستمی که از اربابان گذشته بر آنها روا شده بود می پرداختند . بچه ها نیز سرگرم به نقطه بازی و شاه و دزد ، بازی می شدند . آن موقع خانواده ها آنقدر با هم صمیمی بودند که اگر میانشان بحثی در میان می گرفت کینه در آن رسوخ نداشت .
پذیرایی ها ساده بود مجمه روی کرسی پر بود از شب چره هایی از مغز گردو، تخمه هندوانه و کدو، ، گندم برشته ، و یا اناری که تازه از پشت بام آورده بودند . یا هندوانه ای که تازه از ریسه آورده بودند. و آنچه که لذت خوردن این ها را چند برابر می کرد آن بود که همه آنها حاصل دسترنج و روئیده شده از خاک پاک کردکوی خودمان بود و از همه مهمتر از روزی حلال بود . آن روزها مثل امروزه تلویزیون چندان فراگیر نبود که در همه خانه ها وجود داشته باشد و تعداد معدودی از خانواده ها تلویزیون داشتند و آن هم در شبانه روز فقط چند ساعت برنامه داشت و مثل امروز نبود که کل فضای خانه را اشغال نماید . این شب نشینی ها به همین جا ختم نمی شود و چه گره ها و مشکلات در بطن همین دور هم جمع شدن ها باز می شد . مادران برای پسران جوان خود از میان دختران یک به یک سبک و سنگین می کردند و از همین شب نشینی ها چه زندگی ها که سرو سامان نمی گرفت .
شب نشینی های مردم منطقه کردکوی سابق طولانی دارد.درشب های طولانی زمستان که کشاورزان فصل بیکاری خودرا می گذارندن یا درموقع برداشت محصولات کشاورزی به منظور شب نشینی(شو نیشت) به خانه یکدیگر رفت و آمد میکردند.حتی محصول کشاورزی مثل پنبه را با غوزه از سرزمین به منزل می آوردند(بیشتر چین سوم پنبه بوده) و درشب های طولانی دورهم جمع می شدند و پنبه را از غوزه ها خارج می کردند(غوزه کشی).حتی دراین شب نشینی ها هریک به فراخور سن و سال قصه های زیبای از گذشته تعریف می کردند.دراین شب نشینی ها میوه های مثل انار ملس(بام پشت دّویه)هندوانه و چای و پشت زیک (که از کنجد و شکر روغن درست میشود) بعنوان شب چره از همسایه ها پذیرایی می کردند.البته این شب نشینی ها بصورت گردشی از خانه ای به خانه دیگری بود.مهم ترین نکته دراین شب نشینی ها ان بود که بعضی از مشکلات خانوادگی، اجتماعی،هدایت کمک ها برای برپایی جشن عروسی و غیر بحث و حل میشد….اما الان وجود ندارد یا خیلی کمرنگ شده است.
حال نمی دانم چه بگویم آیا پدران ما نتواسته اند خود را با عصر تکنولوژی وفق دهند یا ما هویت خودمان را در این عصر وانفسای تکنولوژی گم کرده ایم . ما در یک خانواده در کنار یکدیگر زندگی می کنیم اما عضوء شبکه های اجتماعی می شویم و از این طریق با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم و رنگ و بویی از زندگی سنتی در زندگی روزانه مان حس نمی شود و یا اگر شب نشینی هایی هم برگزار می کنیم نشانه هایی جز تجملات در آن دیده نمی شود .
با کمی تأمل می توانیم به این نکته پی ببریم
که زندگی سخت نیست ما سختش میکنیم
و می توانیم همانند پدرانمان به دور از هرگونه تجملات و با سادگی در کنار یکدیگر زندگی کنیم .
با اینکه در کنار یکدیگر زندگی می کنیم چقدر از همدیگر دور هستیم .